سلة التسوق الخاصة بك فارغة الآن.

آراء القراء
القارئ جهاد محمد 
أثناء قراءتي للتحول لم أكن أفهم في البداية ماذا يريد كافكا من تحول غريغور لحشرة؟ لكن مع تقدم الأحداث أدركت أن كافكا يلعب على أشد مخاوفنا قتامة وهو ماذا لو طرأ علينا تغيير ولم يتقبلنا أحدماذا لو تشوهنا ورفضنا المجتمع ورفضنا الأقربون؟ _وهم متمثلون في عائلة غريغور_ وهل لو تقبلنا أحد سيظل يتقبلنا للأبد؟ أو أن صبره سينفد ويتركنا لمصيرنا؟حتى عند موت غريغور محزوناً وحيداً في غرفته لم يجد من يتأثر لموته بل خرجت العائلة لنزهة صباحية وهم شاعرون بالسعادة للتخلص من إزعاج الابن المتحول.ما رأيته في الصفحات أث أثناء قراءتي للتحول لم أكن أفهم في البداية ماذا يريد كافكا من تحول غريغور لحشرة؟ لكن مع تقدم الأحداث أدركت أن كافكا يلعب على أشد مخاوفنا قتامة وهو ماذا لو طرأ علينا تغيير ولم يتقبلنا أحدماذا لو تشوهنا ورفضنا المجتمع ورفضنا الأقربون؟ _وهم متمثلون في عائلة غريغور_ وهل لو تقبلنا أحد سيظل يتقبلنا للأبد؟ أو أن صبره سينفد ويتركنا لمصيرنا؟حتى عند موت غريغور محزوناً وحيداً في غرفته لم يجد من يتأثر لموته بل خرجت العائلة لنزهة صباحية وهم شاعرون بالسعادة للتخلص من إزعاج الابن المتحول.ما رأيته في الصفحات أثار خوفي وحزني وجعلني أكثر تقبلاً للاختلاف وأكثر تسامحاً مع العالم لأن كافكا أراني مأساة غريغور.
القارئ Ali Book World
گرهگوار سامسا، پسر جوانیست که به همراه پدر، مادر و خواهرش باهم زندگی میکنند. گرهگوار خرج خانواده رو با کار کردن تامین میکنه اما صبح یک روز که برای رفتن به سرِ کار از خواب بیدار میشد متوجه یک اتفاق عجیبی شد، او به به یک حشره، به یک سوسک تبدیل شده بود..."مسخ" خیلی حرفها برای گفتن داره. مطالبش فرای از یک داستان سادهست و درکِ عمیق بودنِ محتوایش نیاز به تفکر زیادی داره. این کتاب نشون میده که با رخ دادنِ یک اتفاق، چجور همه چیز تغییر پیدا میکنه و انصاف و دوست داشتن به طور کامل نابود میشه."مسخ" در گرهگوار سامسا، پسر جوانیست که به همراه پدر، مادر و خواهرش باهم زندگی میکنند. گرهگوار خرج خانواده رو با کار کردن تامین میکنه اما صبح یک روز که برای رفتن به سرِ کار از خواب بیدار میشد متوجه یک اتفاق عجیبی شد، او به به یک حشره، به یک سوسک تبدیل شده بود..."مسخ" خیلی حرفها برای گفتن داره. مطالبش فرای از یک داستان سادهست و درکِ عمیق بودنِ محتوایش نیاز به تفکر زیادی داره. این کتاب نشون میده که با رخ دادنِ یک اتفاق، چجور همه چیز تغییر پیدا میکنه و انصاف و دوست داشتن به طور کامل نابود میشه."مسخ" در کل ۱۰۰ صفحه ست اما به اندازه یک رمان هزار صفحهای حرف و نکته توش نهفته است. ( البته من به طور همزمان نسخه صوتی این کتاب رو هم گوش دادم که لذتش رو برام دوچندان کرد و فهمیدم زمانی که کتابی رو میخونم اگر نسخه صوتیش رو هم خط به خط همراه با کتاب گوش بدم درک کردنش برام خیلی قشنگ تره و بیشتر از خوندنش لذت میبرم)کافکا در مسخ خیلی مسائل رو به خواننده تذکر میده و یادآور میشه. مثلا اینکه هیچوقت خودت رو در حد مرگ برای کسی به آب و آتش نزن چون فقط تا زمانی به یادت هستند و بهت احترام میذارن که مفید واقع بشی و نفعی رو بهشون برسونی. (حتی خانواده)به غیر از این، نکاتِ مثبتِ دیگهای هم داره. مثلا اینکه اگر عضو اصلی خانواده شرایط تامین خانواده رو از دست بده آیا دیگر اعضا میتوانند زندگی رو اداره کنند،؟ یا توان بیرون رفتن از بحران رو دارند یا نه؟مسخ واقعا محشره. در حین گوش دادن (و خوندن) هر لحظهش برام یک سوال به وجود میاورد و مقایسهش میکردم با شرایط کنونی و زندگی خودم. بسیار لذت بردم و واقعا باعثِ به وجود آمدن جرقهای درون ذهنم شد.به جز بار معنوی و عمق زیادی که خود کتاب داشت و هدف خاصی که نویسنده برای خواننده اش در نظر گرفته بود، داستانش هم واقعا جذاب بود. گرهگوار نمونهی بارز یک پسر جوانی رو داشت که عشق و محبت زیادی رو به خانوادهش نثار میکرد و توقعی هم نداشت اما شرایطش خوب نبود، سرنوشت روی خوشی بهش نشون نداد و نشد که بتونه اون زندگیای که میخواست رو داشته باشه.و چه پایانی داشت!!!.. فوقالعاده قوی و محشر و عالی. حقیقتا با اتفاقی که در پایان افتاد شوک بزرگی بهم وارد شد و اصلا فکرش رو نمیکردم.امیدوارم که اگر تا به امروز این کتاب شاهکار رو نخوندید، ریویووی من باعث بشه به خوندنش علاقمند بشید.

أثناء قراءتي للتحول لم أكن أفهم في البداية ماذا يريد كافكا من تحول غريغور لحشرة؟ لكن مع تقدم الأحداث أدركت أن كافكا يلعب على أشد مخاوفنا قتامة وهو ماذا لو طرأ علينا تغيير ولم يتقبلنا أحدماذا لو تشوهنا ورفضنا المجتمع ورفضنا الأقربون؟ _وهم متمثلون في عائلة غريغور_ وهل لو تقبلنا أحد سيظل يتقبلنا للأبد؟ أو أن صبره سينفد ويتركنا لمصيرنا؟حتى عند موت غريغور محزوناً وحيداً في غرفته لم يجد من يتأثر لموته بل خرجت العائلة لنزهة صباحية وهم شاعرون بالسعادة للتخلص من إزعاج الابن المتحول.ما رأيته في الصفحات أث أثناء قراءتي للتحول لم أكن أفهم في البداية ماذا يريد كافكا من تحول غريغور لحشرة؟ لكن مع تقدم الأحداث أدركت أن كافكا يلعب على أشد مخاوفنا قتامة وهو ماذا لو طرأ علينا تغيير ولم يتقبلنا أحدماذا لو تشوهنا ورفضنا المجتمع ورفضنا الأقربون؟ _وهم متمثلون في عائلة غريغور_ وهل لو تقبلنا أحد سيظل يتقبلنا للأبد؟ أو أن صبره سينفد ويتركنا لمصيرنا؟حتى عند موت غريغور محزوناً وحيداً في غرفته لم يجد من يتأثر لموته بل خرجت العائلة لنزهة صباحية وهم شاعرون بالسعادة للتخلص من إزعاج الابن المتحول.ما رأيته في الصفحات أثار خوفي وحزني وجعلني أكثر تقبلاً للاختلاف وأكثر تسامحاً مع العالم لأن كافكا أراني مأساة غريغور.
القارئ Ali Book World

گرهگوار سامسا، پسر جوانیست که به همراه پدر، مادر و خواهرش باهم زندگی میکنند. گرهگوار خرج خانواده رو با کار کردن تامین میکنه اما صبح یک روز که برای رفتن به سرِ کار از خواب بیدار میشد متوجه یک اتفاق عجیبی شد، او به به یک حشره، به یک سوسک تبدیل شده بود..."مسخ" خیلی حرفها برای گفتن داره. مطالبش فرای از یک داستان سادهست و درکِ عمیق بودنِ محتوایش نیاز به تفکر زیادی داره. این کتاب نشون میده که با رخ دادنِ یک اتفاق، چجور همه چیز تغییر پیدا میکنه و انصاف و دوست داشتن به طور کامل نابود میشه."مسخ" در گرهگوار سامسا، پسر جوانیست که به همراه پدر، مادر و خواهرش باهم زندگی میکنند. گرهگوار خرج خانواده رو با کار کردن تامین میکنه اما صبح یک روز که برای رفتن به سرِ کار از خواب بیدار میشد متوجه یک اتفاق عجیبی شد، او به به یک حشره، به یک سوسک تبدیل شده بود..."مسخ" خیلی حرفها برای گفتن داره. مطالبش فرای از یک داستان سادهست و درکِ عمیق بودنِ محتوایش نیاز به تفکر زیادی داره. این کتاب نشون میده که با رخ دادنِ یک اتفاق، چجور همه چیز تغییر پیدا میکنه و انصاف و دوست داشتن به طور کامل نابود میشه."مسخ" در کل ۱۰۰ صفحه ست اما به اندازه یک رمان هزار صفحهای حرف و نکته توش نهفته است. ( البته من به طور همزمان نسخه صوتی این کتاب رو هم گوش دادم که لذتش رو برام دوچندان کرد و فهمیدم زمانی که کتابی رو میخونم اگر نسخه صوتیش رو هم خط به خط همراه با کتاب گوش بدم درک کردنش برام خیلی قشنگ تره و بیشتر از خوندنش لذت میبرم)کافکا در مسخ خیلی مسائل رو به خواننده تذکر میده و یادآور میشه. مثلا اینکه هیچوقت خودت رو در حد مرگ برای کسی به آب و آتش نزن چون فقط تا زمانی به یادت هستند و بهت احترام میذارن که مفید واقع بشی و نفعی رو بهشون برسونی. (حتی خانواده)به غیر از این، نکاتِ مثبتِ دیگهای هم داره. مثلا اینکه اگر عضو اصلی خانواده شرایط تامین خانواده رو از دست بده آیا دیگر اعضا میتوانند زندگی رو اداره کنند،؟ یا توان بیرون رفتن از بحران رو دارند یا نه؟مسخ واقعا محشره. در حین گوش دادن (و خوندن) هر لحظهش برام یک سوال به وجود میاورد و مقایسهش میکردم با شرایط کنونی و زندگی خودم. بسیار لذت بردم و واقعا باعثِ به وجود آمدن جرقهای درون ذهنم شد.به جز بار معنوی و عمق زیادی که خود کتاب داشت و هدف خاصی که نویسنده برای خواننده اش در نظر گرفته بود، داستانش هم واقعا جذاب بود. گرهگوار نمونهی بارز یک پسر جوانی رو داشت که عشق و محبت زیادی رو به خانوادهش نثار میکرد و توقعی هم نداشت اما شرایطش خوب نبود، سرنوشت روی خوشی بهش نشون نداد و نشد که بتونه اون زندگیای که میخواست رو داشته باشه.و چه پایانی داشت!!!.. فوقالعاده قوی و محشر و عالی. حقیقتا با اتفاقی که در پایان افتاد شوک بزرگی بهم وارد شد و اصلا فکرش رو نمیکردم.امیدوارم که اگر تا به امروز این کتاب شاهکار رو نخوندید، ریویووی من باعث بشه به خوندنش علاقمند بشید.
Translation missing: ar.general.search.loading