القارئ Mook Woramon  
سرد اضطرابات الدماغ قالها طبيب متخصص في الدماغ. وترجمه طبيب المخ أيضًا تمت كتابة هذا الكتاب لفترة طويلة جدًا. منذ أن لم نولد تعال للقراءة الآن ، لا تزال كلاسيكية وليست باهتة. في ذلك الوقت ، لم يكن التشخيص بأدوات مختلفة مفصلاً للغاية. لكن الشيء المهم ليس نتائج أي أدوات. هذا ما نلاحظه من المرضى ، ويقودنا المؤلفون إلى حالة عصبية غريبة. الأعراض التي قد نفكر فيها أحيانًا بأنها مجنونة ، لكن في الواقع يعاني الدماغ من مشكلة ، سواء أكان أشخاصًا من الماضي ، أو أشخاصًا يرون رؤى ، أو أشخاصًا يتحدثون بعناد. سرد اضطرابات الدماغ قالها طبيب متخصص في الدماغ. وترجمه طبيب المخ أيضًا تمت كتابة هذا الكتاب لفترة طويلة جدًا. منذ أن لم نولد تعال للقراءة الآن ، لا تزال كلاسيكية وليست باهتة. في ذلك الوقت ، لم يكن التشخيص بأدوات مختلفة مفصلاً للغاية. لكن الشيء المهم ليس نتائج أي أدوات. هذا ما نلاحظه من المرضى ، ويقودنا المؤلفون إلى حالة عصبية غريبة. الأعراض التي قد نفكر فيها أحيانًا بأنها مجنونة ، لكن في الواقع يعاني الدماغ من مشكلة ، سواء أكان أشخاصًا من الماضي ، أو أشخاصًا يرون رؤى ، أو أشخاصًا يتحدثون بعناد. كاذب في كل وقت عبقري ، ضعف ذكاء ، إلخ. لست متأكدًا ، قد نلتقي بمعارفنا مثل هذا في هذا الكتاب. لأننا وجدناها !!! يوجد فصل في هذا الكتاب يتحدث عن كبار السن الذين يسمعون بعض الأغاني طوال الوقت ، والتي يمكن أن تكون ناجمة عن أسباب عديدة ، مثل السكتة الدماغية والصرع وتدهور الأذن الداخلية. !! هذه جدتي الجدة لديها صديق الجدة ليست وحدها. Yai Go Inter ، الجدة العصرية ، ما تساءلت عنه لفترة طويلة عن حالتها هو سبب سماعها فقط لأغاني نورا. لماذا لا أسمع صافرة أخرى؟ في المنزل ، خذه إلى الطبيب. تحقق كثيرا تناول الدواء حتى توقفت الجدة عن تناول الدواء بنفسها لأنها لم تستطع التخلص منه في الحقيقة الأمر هكذا .. لقد أخبرتك. أنك قد تقابل شخصًا تعرفه في هذا الكتاب

القارئ E8RaH!M  
"-ده ساله که وضعیت خورشید رو فهمیدم. بهم وصله. هر جا میرم همرامه.- شبا چی؟-شبا که غروب میکنه. اونور شورآباد....- حضور خورشید وصله به من.- اگه یه روز خدای نکرده وجود نداشته باشی چی میشه؟-باید روشن کنن زمین رو دیگه.- خاموش میشه؟- کلا من بمیرم [خورشید] خاموش میشه.-چه کار کنیم که خاموش نشه؟-باید مراقبم باشن دیگه. من خیلی آسیب دیدم تو این ده سال."بیماران با آسیب‌ها و اختلالات عصبی و روانی. نمونه‌ی بالا گفتگویی واقعی، عینی و جذاب با یکی از این بیماران اسکیزوفرنی است. پیشنهاد می‌کنم کاملش را از لینک زی "-ده ساله که وضعیت خورشید رو فهمیدم. بهم وصله. هر جا میرم همرامه.- شبا چی؟-شبا که غروب میکنه. اونور شورآباد....- حضور خورشید وصله به من.- اگه یه روز خدای نکرده وجود نداشته باشی چی میشه؟-باید روشن کنن زمین رو دیگه.- خاموش میشه؟- کلا من بمیرم [خورشید] خاموش میشه.-چه کار کنیم که خاموش نشه؟-باید مراقبم باشن دیگه. من خیلی آسیب دیدم تو این ده سال."بیماران با آسیب‌ها و اختلالات عصبی و روانی. نمونه‌ی بالا گفتگویی واقعی، عینی و جذاب با یکی از این بیماران اسکیزوفرنی است. پیشنهاد می‌کنم کاملش را از لینک زیر ببینید:برای تماشا در آپارات کلیک کنیدمیان خیل کتاب‌های داستانی و رمان و موفقیت، این کتاب وجه دیگری از کارکردها و اختلالات مغز را در قالب نمونه‌هایی واقعی مطرح می‌کند.مردی که اختلال تشخیص دارد. زنی که اگر به دست‌ها و پاهایش نگاه نکند نمی‌تواند آنها را کننترل کند، زنی که در انتهای زندگی بخشی فراموش شده از خاطرات قبل از 5 سالگی در سرش تکرار می‌شود و غیره.الیور ساکس -عصب شناس- برخی از این بیماران را ملاقات می‌کند و روایتی کوتاه از معایناتش شامل آنچه می‌بینند، نمی‌بینند، اشتباه می‌بینند، بیشتر حس می‌کنند یا حس نمی‌کنند و کلا وضعیت روحی و جسمی آن‌ها را در اختیار ما قرار داده.کتاب شاید برای روانشناسان، روان پزشکان، متخصصین مغز و اعصاب مفیدتر از یک علاقه مند به داستان باشد. اما این روایتها می‌تواند عشق داستان‌ها و خوره‌های فلسفه را هم غرق تخیل و اندیشه کنند.با خواندن این کتاب شاید برخی سوالات مربوط به علت برخی رفتارهای عجیب و غریب انسانها برایتان روشن شود.پینوشت: چند سال پیش در یک جشن پایان سال مربوط به محل کارم، در بین برنامه‌های که قرار بود شاد و سرگرم کننده باشند (بیشتر شبیه جُنگ‌های تلویزیونی در دهه شصت و هفتاد بود) در یک بخش، مردی به روی سن دعوت شد حدودا ۵۰-۵۵ ساله با سیبیلی شبیه جگرکی‌ها و یک دست کت و شلوار کهنه و کفش‌های لهیده و پوسته شده. مرد محاسبات عددی چند رقمی را به سرعت در ذهنش انجام می‌داد. ضربهای چهار یا پنج رقمی، تقسیمهای پنج رقمی بر ۳ رقمی. تاریخ‌ها را به سرعت به چند قرن بعد و قبل می‌برد و شیرین کاری‌هایی‌ با تاریخ تولد برخی از حضار. برنامه‌ی حوصله-سر-بری بود. بعد خوردن شام و پایان مراسم همان مرد را دیدم که سرگردان دنبال محلی می‌گشت که قرار بود دنبالش بیایند. درِ خروجی را نمی‌توانست پیدا کند. برایم عجیب بود که چنین کار ساده‌ای را نمی‌تواند انجام دهد. کمکش کردم. این داستان در ذهنم ماند تا زمان خواندن این کتاب و توضیح نیمه علمی که برای این پدیده داشت.

القارئ Nixi92  
مقال يتطلب بعض المعرفة المسبقة بعلم النفس وعلم الأعصاب ليتم فهمه بشكل كامل. الكل في الكل أعجبني ، على الرغم من أن المعرفة المكشوفة قديمة جدًا.